رک، حواسم به خودم نیست.
بیشتر از همیشه حواسم به کارهایی است که انجام می دهم اما حکایت، حکایت رهان کن رییس است .
واقعه ی خاصی در شرف اتفاق نیست. تا تعریف واقعه چه باشد!
دنیا هر چقدر هم که مملو از اتفاق باشد انسان به ناچار، به اصالت جریان خود گرفتار است. کیستی تو؟
نفی و انکار آنچه در زندگی رخ میدهد و توان جنگیدن از مزایای انسان بشمار میرود.
اینکه در آخر چه میشود هیچ کس ندانسته و آنکه دانسته از مسیر لذت میبرد.
حصار غم نان و آرزوی داشتن آنچه که شاید باعث لذت بردن بیشتر ما از زندگی شود باعث میشود ما روز و شب در پی بدست آوردن موادی به نام پول یا روندی به نام افزایش سرمایه باشیم.