این که یک کشور جهان سوم بطور مسقیم وارد فیلم های هالیوودی میشه یعنی چی؟
بنظرم میتونه از به چشم اومدن اون کشور جهان سومی خبر بده.
از ...
دیروز داشتم با مهسا تلفنی حرف میزدم. میگفت : بعضی وقتا اذیتم میکنی ...
گفتم : چرا همون موقع نمی گی، اخه من حتی متوجه نشدم که تو ناراحت شدی... حداقل از لحن حرفات، یا هیچ وقت مستقیم نگفتی من از این حرفت نارحت شدم ....
نذاشت حرفمو تموم کنم... گفت : بگذریم دیشب خوش گذشت...
گفتم : زمانی که تونستی حرفاتو سانسور نکنی، نترسی، بیا صحبت کنیم، تا اون موقع حرفی بین ما باقی نمیمونه ...
مثل همیشه خداحافظی کرد و رفت ...
از اون روز تا حالا دو هفته میگذره و ما ارتباطی با هم نداشتیم. هم ناراحتم هم ... نمیشه گفت خوشحال اما راضیم ...
ته این رابطه نمیدونم به کجا ختم میشه. اما امیدوارم برگرده.. دوست دارم تماس بگیره و بگه تو اینجاها لاشی بازی در آوردی و منم بگم ببخشید متوجه نشدم. نفهمیدم ، ... گه خوردم ...
خودم را پشت هیچ پنهان می کنم. امیدی به هیچ کس نیست.
واقغیت پذیرفته شده است.
طعم گس نبود هیچ کس و پذیرفته نشدن مثل نور می درخشد.
با این حال زندگی ادامه دارد ...
صدای فرهاد با اینکه نیست اما به گوش میرسد...
شاید بهتر باشد گلچین آهنگ های فرهاد را بشنوم...
به هر حال ادمه دارد و مساله سر پذیرفتن است...
بودن است...
و به رسمیت شناختن...
این غریبه کیه یا از من چی میخواد؟
مقام امن و می بی غش و رفیق شفیق
گرت مدام میسر شود زهی توفیق
جهان و کار جهان جمله هیچ بر هیچ است
هزار بار من این نکته کرد هام تحقیق
امروز که بیدار شدم، یادم آمد که میتوانم طبق گفته با کلاس ها ژورنال نویسی داشته باشم یا بقولی نوشتن صبحگاهی. عزمی جزم کردمو و خلاصه به اینجا آمدم .
نوشتن از خود کار راحتی نیست.
از روزی هم که به تکرار میگذرد همچنین.
تنها کافی است برای یک روز بنویسی و
باقی را کپی پیست کنی.